Top 10 similar words or synonyms for صفت

صفات    0.677775

صفتی    0.671916

افعال    0.631004

موصوف    0.613072

لفظ    0.612144

فعل    0.610952

فاعلی    0.610951

کلمه    0.607042

پسوند    0.587389

پیشوند    0.584929

Top 30 analogous words or synonyms for صفت

Article Example
صفت ۶- «کار» که غالباً به آخر اسم معنی ملحق می‌شود، مثل: ستمکار، فراموشکار
صفت ۷- «گر» در آخر اسم معنی می‌آید، مثل: پیروزگر، دادگر، بیدادگر
صفت فزایندهٔ باد آوردگاه / فشانندهٔ خون ز ابر سیاه
صفت صفتی که به «ان» ختم می‌شود، هرگاه مکرر شود، ممکن است علامت صفت را از اول حذف کنند، مثل: لرزلرزان، جنب‌جنبان، پرس‌پرسان، کش‌کشان، لنگ‌لنگان
صفت ۴- مانند نوع سوم ولی با حذف علامت صفت، مثل: خاک‌آلود، نعمت‌پرورد، دست‌پحت