Top 10 similar words or synonyms for شدها

درخواهند    0.678239

خوششان    0.668440

سراغش    0.666602

ناکار    0.660281

بدش    0.657415

درخواهد    0.649904

بهوش    0.637294

بحساب    0.609167

ورفت    0.603039

بدشان    0.602359

Top 30 analogous words or synonyms for شدها

Article Example
جنبش سیاه‌جامگان مرکز اصلی دعوت در همیمه در سوریه بود که امام عباس سکنت داشت و در مسیر حج هم قرار داشت تا مبلغان بتوانند به او برای دریافت دستورات متوسل شوند یا در ظاهر زائر و بازرگان به او هدیه بدهند. در خراسان، صاحب‌منصبان اموی با سختی تمام این آمد و شدها را زیر نظر داشتند. جنبش‌های مشکوک آنان مبلغان را هدف چندین‌باره تعقیب در عراق، سوریه و به ویژه در خراسان کرده بود. معهذا خراسان برای چندین سال صحنه تخم‌پراکنی این دعوت بود.
ایستگاه راه‌آهن مشهد با توجه به حجم بالای ترددها به مشهد مقدس و ترافیک سنگین آمد و شدها از طریق شبکه ریلی به پایتخت معنوی ایران و همچنین و دورنمای برقی شدن قطار تهران-مشهد و احداث راه آهن مشهد-گرگان، از سال ۸۷ ضرورت ایجاد ایستگاه دوم راه آهن مشهد توسط مسئولان و مقامات استانی مورد تأکید قرار گرفته بود، تا جایی که استاندار خراسان رضوی در تابستان ۹۳، از حجم ۱۳میلیون و ۷۰۰هزار نفری تردد از طریق شبکه ریلی منتهی به مشهد خبر داده بود. بنا بر برنامه‌ریزی‌ها، ایستگاه دوم راه آهن مشهد در نزدیکی ایستگاه اول احداث خواهد شد و جانمایی و نقشه‌های آن نیز مشخص شده‌است.
حسن کسائی او به گفته خود در تاریخ ۳ مهر ۱۳۰۷ در خانواده‌ای تاجرپیشه به دنیا آمد. پدرش، «حاج سید جواد کسائی» از تاجران به نام آن زمان اصفهان بود که دلیل علاقه و انسی که با موسیقی داشت، با اساتید و بزرگان آن زمان مانند سید حسین طاهرزاده، جلال‌الدین تاج اصفهانی، اکبر خان نوروزی، خاندان شهناز (شعبان‌خان، حسین آقا، علی آقا و جلیل شهناز)، غلامحسین سارنج و ادیب خوانساری رفت‌وآمد می‌نمود. به طوری که منزل آقا سید جواد، محفلی بود برای تجدید دیدار و نیز ساز و آواز اساتید به نام موسیقی اصفهان. این آمد و شدها موجب شد حسن کسائی از کودکی با موسیقی آشنا شود و به مرور زمان، علاقه زیادی خصوصاً به ساز نِی پیدا کرد (بعد از دیدن یک نوازنده دوره‌گرد) و بر آن شد تا پدر، وی را نزد مهدی نوایی ببرد.
مجید نجاحی مجید نجاحی می‌گوید: «سال‌ها منزل ما در بهارستان بود ولی چند سالی که گذشت ما برای سکونت به دروازه شمیران آمدیم، از حسن تصادف، در همسایگی منزل جدید ما یکی از نوازندگان بسیار خوب سنتور که از تکنوازان آن زمان رادیو بود زندگی می‌کرد که آن شخص آقای محسن بی‌آزار بود و من با برادر وی هم سن و سال بودم و آشنا شدم و به منزل همدیگر می‌رفتیم و همین آمد و شدها بود که من با شکل و قیافه سنتور و طرز نواختن آن آشنایی ابتدایی پیدا کردم. مدت دو سال گذشت و من با توجه به علاقهٔ شدیدی که به موسیقی داشتم جرأت نمی‌کردم که به پدرم بگویم یک سنتور بخرد. به‌ناچار به نجار سر کوچه که مردی هنرمند و باذوق بود گفتم یک سنتور برای من بسازد و وی یک سنتور کوچک در مقابل دریافت مبلغی کم برایم ساخت و من با تکه سیمهایی که آقای محسن بی‌آزار در اختیارم گذاشت سیمها را روی سنتور بستم و مدت یکسال نزد خود شروع به نواختن از طریق گوش دادن به رادیو کردم، در این زمان پدرم که عشق و علاقهٔ بی‌حد مرا به موسیقی دید، برایم یک سنتور بزرگ و معمولی به مبلغ ۱۷ تومان خریداری کرد و من از این تاریخ رسماً با نواختن این ساز آشنایی پیدا کردم.»