Top 10 similar words or synonyms for شاهوی

جابی    0.791885

lahic    0.791432

staring    0.791277

الفسوی    0.787925

ابولیلی    0.786029

kisarazu    0.785193

костел    0.784105

chehelsotoon    0.783494

ulucamimeyavuz    0.781694

gaziantep    0.780726

Top 30 analogous words or synonyms for شاهوی

Article Example
ماهویه خورشید بعدها این کتاب، یکی از منابعِ اصلیِ فردوسی برای به نظم درآوردنِ شاه‌نامه شد. فردوسی از شاهوی در شاه‌نامه و در داستانِ گو و طلحند نام می‌برد:
ماهویه خورشید شاهوی یا ماهوی، (قرن چهارم هجری) از اهالی نیشابور، و یکی از چهارتن دانایِ زرتشتی بود که با کمک یکدیگر شاه‌نامه‌ای منثور را با استفاده از داستان‌های قدیم ایران گردآوردی کردند. این شاه‌نامه، به شاه‌نامهٔ ابومنصوری معروف است و به دستورِ امیر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، فرمان‌روای آن‌زمانِ طوس نوشته شد.
شاهنامه ابومنصوری در خود متن مقدمه، از چهار فرد به نام‌های ماخ پیر خراسانی از هرات، یزدانداد پسر شاپور از سیستان، شاهوی خورشید پسر بهرام از نیشابور و شادان پسر برزین از توس به عنوان راویان داستان‌های شاهنامهٔ ابومنصوری نام برده شده است.
سید احمد بیگ جاف او از نوادگان سید محمد زاهد شاهوی «مشهور به پیرخضر شاهو» می‌باشد. ایشان هم مقام روحانی و هم ریاست ایل جاف را بر عهده داشته‌است. حدود ۳۵۰ سال پیش در منطقه جوانرود مستقر شد. در چند درگیری و جنگ با حکام وقت توانست اقتدار خود بر منطقه جوانرود و همچنین مناطقی از شهرزور و حلبچه عراق مستولی گرداند. برادر خویش یاراحمدبیگ جاف را به عنوان حاکم مناطق جاف مرادی (حلبجه و شهرزور کردستان عراق) و فرزندش رستم بیگ را هم رئیس ایل جاف جوانرود نمود. هر کدام از اولاد خود را بر مناطق مختلف مستقر و ریاست ایلی منطقه را به پسر ارشدش رستم بیگ «به عنوان اولین وکیل جوانرود» عطا کرد. عشیره رستمبیگی جوانرود (بیگزادگان جوانرودی) اولاد رستم بیگ وکیل می‌باشند. یاسای ریاست ایلی سید احمد بیگ جاف که فرزند ارشدش را و کیل جوانرود نامید حدود ۳۰۰ سال بعد از ایشان تا زمان فوت محمد بیگ وکیل جوانرود در سال ۱۳۶۳ ادامه یافت.