Top 10 similar words or synonyms for اعتراض

اهانت    0.696318

اعتراضات    0.680900

تحصن    0.675269

توهین    0.674471

انتقاد    0.667828

اعتراضی    0.645874

شکایت    0.638218

مخالفت    0.633911

عذرخواهی    0.621579

تظاهرات    0.616723

Top 30 analogous words or synonyms for اعتراض

Article Example
اعتراض اعتراض ابراز مخالفت گفتاری، نوشتاری یا عملی با اقدامی یا رویدادی یا وضعیتی اجتماعی یا سیاسی است. اعتراض به صورت‌های گوناگون ممکن است مانند اعتراض فردی با انتشار مقاله یا تظاهرات گروهی در خیابان.
اعتراض (تانگو) «اعتراض» تک‌آهنگی از هنرمند اهل کلمبیا شکیرا است که در سال ۲۰۰۲ میلادی منتشر شد. این تک‌آهنگ در آلبوم سرویس رختشویی (آلبوم) قرار داشت.
اعتراض (فیلم) رضا عاشق دختر پولداری به نام لادن است که به اتفاق دوستانش از مشتریان دایمی پیتزافروشی است، و از طرفی تلاش می‌کند به ناراحتی‌های روانی دوست معتادش قاسم پایان دهد. امیرعلی به زودی مجدی را پیدا می‌کند و در حالی که تصور می‌کرده مجدی همسر محسن است، درمی‌یابد که او زنی بیوه و در واقع خواهر هم سلولی‌اش است که با دختر کوچکش عاطفه زندگی می‌کند. امیرعلی دلباخته مجدی می‌شود و در ملاقاتی در زندان با محسن از او اجازه عروسی با خواهرش را می‌خواهد و محسن نیز می‌پذیرد.
اعتراض (فیلم) از سویی رضا به لادن می‌گوید که به خاطر اختلاف طبقاتی میان خانواده آن دو، ازدواجشان را باید فراموش کنند و بهتر است از یکدیگر جدا شوند. لادن با ناراحتی می‌پذیرد. یک شب رضا که برای یکی از خانه‌ها پیتزا برده، با دوستان لادن در میهمانی‌ای که در آن خانه برپاست روبرو می‌شود و خود لادن را نیز می‌بیند. رضا با ناراحتی به پیتزافروشی برمی‌گردد و مدتی بعد دوستان لادن نیز به پیتزافروشی می‌آیند و به او می‌گویند که امشب عقدکنان لادن است ولی هنوز عاقد نیامده است. امیرعلی که موفق شده طلب محسن را بگیرد، در راه بازگشت با احمد، فاسق نامزد سابق برادرش، روبرو می‌شود و احمد او را با ضربه‌های متعدد چاقو می‌کشد در حالی که امیرعلی در خیابان و زیر باران شدید آخرین نفس‌ها را می‌کشد، لادن به پیتزافروشی که دوستانش در آن جمع شده‌اند، نزد رضا بازمی‌گردد.
اعتراض (فیلم) امیرعلی که شریفه، نامزد برادرش رضا، را به دلیل رابطه نامشروعش با مردی به نام احمد به قتل رسانده، پس از دوازده سال از زندان آزاد می‌شود. پیش از آزادی، هم سلولی اش محسن دربندی، انگشتری به او می‌دهد و به او سفارش می‌کند پس از گرفتن طلب او از مردی بیرون از زندان، از زنی به نام مجدی حمایت کند و سر و سامانی به زندگی او بدهد. بیرون از زندان، مادر او که حالا نابینا شده به همراه برادران و خواهران امیرعلی و شوهرخواهرش به استقبال او می‌آیند. امیرعلی درمی‌یابد که در غیاب او پدرش از فراق او مرده و یوسف، یکی دیگر از برادرهایش، در یک آسایشگاه روانی بستری است. یوسف در جریان تظاهرات دانشجویی بر اثر ضرباتی که به سرش وارد آمده دچار اختلال روانی شده است. رضا، برادر آزادشده‌اش را به یک پیتزافروشی در شمال شهر که محل کار اوست می‌برد.